کد مطلب:323156 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:269

خاطره ای از فرهاد میرزا
چنانچه در سنه 1300 موقعی كه به فتوای آقا سید صادق سنكلجی در تهران به دستیاری و حكم ناصرالدین شاه بابی گیری شد و شرح آن كتابی است كه در تواریخ و در میان خود بهائی ها منتشر است از جمله گرفتاران آقا میرزا ابوالفضل گلپایگانی و ملا رضای محمد آبادی بود در موقع استنطاق نایب السلطنه فرهاد میرزا
عموی ناصرالدین شاه نیز حضور داشته سؤال كرده بود كه شما بها را چه می دانید میرزا ابوالفضل می گوید كه ما را بها را رجعت حسینی می دانیم ملا رضا می گوید ما بها را ذات غیب منبع لا یدرك می دانیم میرزا ابوالفضل می گوید نه حضرت والا این شخص صوفی مشرب است غلو كرده و هر ملت را صوفئی هست ما ذات غیب نمی دانیم.

باز ملا رضا می گوید حضرت والا به خدا قسم وقتی كه پای سماور می نشینم همه مان را اعتقاد همین است و به ذات غیب شدن بها اشعار و تصانیفی داریم كه با الحان خوش می خوانیم.

(بعدا اشاره خواهد شد) ولی حالا كه موقع پای قاپوق است مرا صوفی مشرب می گویند بلی بنده اعتقاد دارم كه بها خدای امكان است.

فرهاد میرزا می گوید این شخصی كه شما او را خدا می دانید من در شمیران زمانی با او شرب مدام كرده و هم مشرب بودم از كجا خدا شد میرزا ابوالفضل نقل می كند كه من متحیر بودم كه چه جواب بدهم ملا رضا به سر زانو نشسته گفت حضرت والا در شرع اسلام قول فاسق و فاجر مسموع نیست حضرت والا چون به فسق خود اقرار نمودند لهذا این شهادت در حق بهاء ثابت نمی شود)

همین ملا رضا است كه به نوشته آقای آیتی در صفحه 59 كشف الحیل دختر خود را تصرف نمود مثل این قضیه در مراغه نیز واقع شده آقا میر هاشم نام كه از متقدمین این ها است و الان حفید او در اسلامیت با بنده هم عنان و همین كتاب به خط او نوشته می شود موجود است كه آمدند به خواستگاری دخترش گفت انسان
درختی كه كاشته باید اول خود میوه او را خورده بعد به دیگری بدهد و اگر چه عامل نشده ولی این حرف قول آیتی را تأیید می دهد كه درست است.

باری قطع نظر از اعمال و اخلاق افراد بهائیان كه خیی نادر است كه یكی صحیح الاخلاق باشد اگر اعمال شنیعه ی شایعه زعمای بهائیت را شرح دهم كه عباس افندی در بغداد چها كرده و دیگران چه نامی در عالم برای خود از بیشرفی و بد اخلاقی گذاشته اند و گذاشته اند لابد بر این است بهائی ها عصبانی خواهند شد كه چرا مرئیات و مسموعات خود را كه از معتبرین شنیده و دیده می نویسی لهذا شرح این گفتار و این سوز جگر این زمان بگذار تا وقت دگر هر كه طلب شرح این مطلب باشد رجوع به تألیفات حضرت آیتی نماید